 |
|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
| ...تعریف و تفسیر عجایب خلقت هستی، ناشناخته ها، فرعونیان، فرا زمینیان ناجی آخرالزمان و |
|
|
|
|||||||
 |
||||||||
|
بسم الله الرحمن الرحیم اول شخصی که قرآن خواند؟ زنی وارد حریم مقدس خانۀ خدا گردید، آثار وضع حمل در او دیده میشد. شاید میخواست بچه اش را در حرم به دنیا آورد! بله...درست است! او حضرت مریم (ع) بود که قصد داشت بچه اش را در درون حریم خانۀ خداوند به دنیا آورد. امّا بر او وحی آمد که ای مریم، اینجا محل عبادت بندگان من میباشد نه محل تولد و ولادتگاه! و او را به جایی در خارج از حریم خانۀ خدا نشانی دادند و او حضرت عیسی (ع) را در آنجا به دنیا آورد. دهها سال گذشت. روزی که همۀ کفّار در کعبه جمع شده بودند. یک وقت دیدند دیوار کعبه شکافته شد.به خانمی که پناه آورده بود به کعبه و در حال درد کشیدن بود ندا آمد فاطمۀ بنت اسد بیا داخل خانه. قدم داخل کعبه گذاشت و دوباره دیوار به جای اولّش بازگشت. عجب! چه اتفاقی افتاد؟ دیوار از هم باز شد؟ زمان لحظه به لحظه و ساعت به ساعت میگذشت. در آن داخل چه اتفاقی افتاد؟ حالا خبر همه جای مکّه پیچیده بود. مردم به هم میگفتند: میدانی چه اتفاقی افتاده؟ فاطمۀ بنت اسد وارد کعبه شد!! عده ای از هم میپرسیدند: آیا از درب داخل شده است؟ و عده ای دیگر در جواب میگفتند: نه، کسی درب را برای او باز نکرد، بلکه دیوار کعبه از هم شکافته شد!! همۀ مردم جمع شده بودند. هر شخصی از یک گوشه ای به کعبه نگاه میکرد. در این حین بود که دیدند دیوار کعبه آرام آرام از هم شکافته میشود و نوری از داخل کعبه به بیرون ساتع شد. همۀ مردم بلند شدند و گرد کعبه جمع شدند ناگاه دیدند فاطمۀ بنت اسد آرام آرام در حال بیرون آمدن از خانه میباشد. آثار تعجب در چهره های مردم معلوم بود. انگار از این تعجب میکردند که چگونه و چه کسی وی را در به دنیا آوردن فرزندش کمک کرده است؟ چه کسی به وی آب و طعام برده است؟ آن هم سه روز.... نگاه به طفل در بغل فاطمۀ بنت اسد کردند، دیدند چشم هایش بسته است و آنها را باز نمیکند. امّا با توجه به اینکه سه روز از به دنیا آمدن او میگذشت باید چشمانش را باز میکرد! فکر کردند شاید الان خواب باشد. ولی متوجّه شدند که نه، این طفل خواب نمیباشد و این قضیه برای آنان معمایی شد. طفل را بغل به بغل گرداندند امّا هیچ گونه آثاری از خنده و یا اینکه چشم هایش را باز کند دیده نشد. همچنین وقتی زن های مکه دست های طفل را باز دیدند از فاطمۀ بنت اسد پرسیدند: چرا دست های این نوزاد را بازگذاشته ای؟ چرا وی را در قنداق نمی گذاری؟ نوزاد را داخل قنداقی نهادند و بند را دور کمر و دستهای وی پیچیدند. امّا با کمال تعجب مشاهده نمودند که این بچۀ تازه به دنیا آمده قدرت نشان داد و بند قنداق را پاره نمود!!! زمانیکه نوزاد را دست خاتم الأنبیا محمد مصطفی صل الله علیه و آله نهادند، همین که احساس کرد داخل بغل پیغمبر اکرم میباشد، چشمانش را آرام آرام از روی وفا به پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله باز نمود. نگاهی به صورت پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله نمود. گل لبخند به صورت علی (علیه السلام) نقش بست. سپس فرمود: السلام علیک یا رسول الله هنوز بعثتی رخ نداده، امّا علی (علیه السلام) محمد صل الله علیه و آله را پیامبر خدا صدا کرد!!! سپس فرمود: أشهد ألّا إله إلا الله و أنک رسول الله مردم هاج و ماج مکه نیز شاهد این ماجرا هستند. زمزمه هایی شنیده میشود: بچه سخن میگوید!!! این غیر ممکن است!! این چه کلماتی است که بر زبان می آورد؟ و.... ما که تا به حال ندیده ایم. علی (علیه السلام) ادامه داد: ای رسول خدا، اجازه میدهید تورات بخوانم، انجیل بخوانم، زبور قرائت کنم یا که نه....قرآن تلاوت کنم؟ !!!پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله که اشک چشم های مبارکش جاری شده بود فرمود: علی جان قرآن بخوان. برای ما قرآن تلاوت فرما. لب های علی دوباره از هم باز شد: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم «قد افلح المؤمنون* الذین هم فی صلاتهم خاشعون * والذین هم عن اللغو معرضون...» تا آخر سورۀ مؤمنون.
جدیدترین ها :
|
||||||||
 |
|
 |
© 2006 TeleText. All rights reserved.